هلیای مامانهلیای مامان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

♥دل نوشته هایی برای دخترم♥

یه دلنوشته کوچیک

پارسال این موقع حتی خبری از حضورت نبود حتی فکر بودنت هم نبود اما امسال تو بغلمی و شدی تمام زندگیم خدایا شکرت واسه این نعمت بزرگت دوست دارمممممممممممممممممممم عخشممممممممم . . .   خوب حالا بریم سراغ رخداد های جالب: تا حالا هرکی جنابعالی رو زیارت کرده گفته 99% شبیه خودمی یه بار با مامانی نشستیم البوم بچگی هامو ورق زدیم و دیدیم بعععلهههههههههههه مامان = هلیا یه چند وقتی هست که یاد گرفتی دستتو بخوری و من از این کارت کلی ذوق میکنم چرخیدن هم که یاد گرفتی و حسابی میچرخی اونم با زاویه 90 درجه همچنان در تلاشی که غلت هم بزنی اما تا حالا  موفق نشدی     ...
24 فروردين 1392

اولین پست سال 92

الان که دارم برات این پست رو میزارم ٧٠ روز از بودنت کنار ما میگذره و توی این ٧٠ روز به اندازه ٧٠ سال خاطره دارم حالا بریم سر این خاطرات: اولین معجزه ای که از چهل روزگیت دیدم این بود که از اون شب به بعد راحت میخوابی و میزاری من شب ها یه ٣.٤ ساعتی بخوابم  حالا دیگه به قشنگی من و بابا رو میشناسی و وقتی باهات حرف میزنیم تو هم به زبون خودت با ما حرف میزنی از ١٠٠% مواقع ٨٠% باید گولزنک تو دهنت باشه در غیر این صورت سر و صدا میدی  جالبیش ایناست اگه از دهنت بیا بیرون حتی اگه خواب هم باشی با چشم بسته و دهن باز دنبالش میگردی. حالا خاطرات عید: اولین عید ٣ نفری بالاخره روز عید باباجون دخترمو بوس کرد. (اخه باباجون ن...
20 فروردين 1392
1